توماس فریدمن، ژورنالیست آمریکایی و ستوننویس در نیویورک تایمز، کتابی دارد به نام «جهان مسطح است». در این کتاب او مینویسد که دنیا وقتی از فاصلهای دورتر از مرزهای ملّی نگریسته شود، دیگر کروی شکل نیست بلکه مسطح است. اگر یک طرف کره باشید، نمیتوانید فراتر از افق دیدتان را ببینید. اما یک سطح تخت چنین محدودیتی ندارد. فریدمن این نظریه را با تحلیل وقایع هندوستان طرح کرد؛ کشوری که در آن تکنولوژی اطلاعات سریع رشد کرد و توانست به رویدادهایی فراتر از مرزهایش به سرعت پاسخ دهد. بسیاری از جوانان هندی، بعد از تحصیل در بهترین موسسات علم و تکنولوژی، کشورشان را ترک کردند و به جاهایی مثل شمال آمریکا و انگلیس رفتند؛ جاهایی که اقتصادشان نیاز شدیدی به مهارتهای این جوانان داشت.
در دنیای امروز، آنچه یک جا رخ میدهد با رویدادِ جاهای دیگر تعامل دارد. نه تنها ایدهها، پول، و مردم از مرزهای بینالمللی گذر میکنند، که بحرانها هم منتقل میشوند. مناطق ناآرام جهان، میتوانند بر مناطق دیگر دنیا هم تاثیر بگذارند.
درعینحال، وضع زنان در نقاط مختلف دنیا تابعی از محل سکونتشان است. رسوم فرهنگی، انتظارات جامعه، و دین هستند که رفتار جامعه با زنان را تعیین میکنند. جای شک نیست که زندگی زنان امروز با یکی دو قرن گذشته خیلی فرق دارد. حق رأی زنان کمتر از یک قرن پیش به دست آمد و نتیجهٔ فشارهای مداوم زنان و سازمانهای آنها بود. اما زنان گرچه حق رأی را به دست آوردند، حضورشان در حوزهٔ مقننهٔ کشورها ضعیف است.
دین عامل مهمی در زندگی زنان مسلمان است، ولی تفسیر اسلام از جایی به جای دیگر متفاوت است. مثلا در افغانستان، حکومت طالبان عقبافتادهترین رفتار را با زنان دارند. همه جور محدودیتی برای زنان وضع شده است که آموزش، اشتغال، و حق حرکت آنها را سلب کرده است.
یا در ایران، برخورد «گشت ارشاد» با زنان که منجر به مرگ مهسا امینی شد، هفتههاست که هزاران معترض را به خیابانها کشانده است. هنوز معلوم نیست که آیا این اعتراضات باعث تغییرات واقعی در عرصهٔ سیاست ایران خواهد شد یا اینکه صرفا ترکِ دیگری در ساختار رژیم ایجاد خواهد کرد، اما یک چیز مشخص است. مرگ امینی و واکنش ایرانیها به آن، نحوهٔ تعامل دنیای بیرون با حکومت ایران را برای همیشه تغییر خواهد داد.
حجاب مولفهٔ مهمی در اسلامِ حکومتِ ایران است. تاکید بر پوشاندن بدن، هم برای اسلامی کردن جامعه است و هم روشی برای قبضهکردن قدرت در دست طبقهٔ حاکم. آنچه در ایران رخ میدهد، بیتاثیر بر آنچه در همسایههای ایران یعنی افغانستان و پاکستان رخ خواهد داد نیست.
جمهوری اسلامی در تمام تاریخ ۴۳ سالهٔ خود، گرچه گاهی در برابر فشار خارجی تعظیم کرده، در مواجهه با بحرانهای داخلی سرکوب را بیشتر کرده است. اما در حالی که خامنهای، رهبر ۸۳ ساله ایران، وضع سلامتی خوبی ندارد، و کشور خود را برای بحران رهبری آماده میکند، شکاف در حکومت در حال گسترش است. چون با آنکه نیروهای امنیتی رژیم فعلا شاید کنترل اوضاع را در دست داشته باشند، نشانههای زیادی از شکنندگی رژیم دیده شده است.
در افغانستان، نگاه طالبان به زنها، در ماه می امسال کاملا آشکار شد؛ وقتی دولت دستور داد که زنان باید سر تا پای خود را در بیرون از خانه بپوشانند. آنها مکاتب دخترانه را تعطیل کردند و کلاسهای درسی موجود را تفکیک جنسیتی کردند. اما ماهها پس از تسلط طالبان بر افغانستان، خشونت علیه زنان ــ خصوصا دخترانی که دنبال تحصیل هستند ــ ادامه یافته است. همین چند هفته پیش، آموزشگاه کاج در کابل، موسسهای خصوصی که ۶۰۰ دختر را تحت پوشش خود دارد، هدف حمله انتحاری قرار گرفت (ظاهرا از سوی داعش خراسان)، و دهها تن که بیشترشان دختران بودند کشته و مجروح شدند.
اما اقدام به بستنِ مکاتب و حملات به مراکز آموزشی، بسیاری از دختران را جسورتر خواهد کرد، و آنها سعی خواهند کرد هر طور که میتوانند به تحصیلاتشان ادامه دهند، خواه با تشکیل گروههای تحصیلیِ خودجوش، یا رفتن به مراکز آموزشی خصوصی، یا تحصیل در خارج از کشور. آنچه مسلم است، رویدادهای زنان افغانستان و ایران، همینطور بر پاکستان و رابطهٔ این کشورهای همسایه با هم تاثیر خواهد گذاشت.