در آگست ۲۰۲۱، در پی خروج شتابزده نیروهای آمریکایی از افغانستان، مقامات طالبان اولین کنفرانس خبری خود را بعد از اشغال کشور برگزار کردند. بعد از سالها دوباره توجهِ جهان به این کشور جنگزده معطوف شد. سخنگوی طالبان قول داد که حقوق زنان در «چارچوب شریعت» رعایت شود. یک مقام طالبان هم قبول کرد که با یک خبرنگار زن تلویزیون مصاحبه کند. با توجه به نبودنِ هیچ گونه ضمانتی برای حقوق زنان در توافق صلح آمریکا و طالبان در سال گذشته، این ظاهرِ مسالمتآمیز شاید برای خیلیها مایهٔ تعجب بود. خیلیها امید داشتند که عناصر میانهروی طالبان تعیینکنندهٔ سیاستها باشند، و دستکم برخی از امتیازاتی که به سختی در ۲۰ سال گذشته به دست آمده بود حفظ شود. اما با گذشت چند ماه، همهٔ این امیدها بر باد رفت.
در سفری که به افغانستان داشتم، برایم روشن شد که زنان دارند از زندگی عمومی در افغانستان محو میشوند. حضور دختران در مکاتب بعد از صنف ششم ممنوع شده است. زنان حالا مجبورند تمام بدنشان را بپوشانند. اشتغال زنان عملا از بین رفته است، هر چند زنانی به عنوان داکتر و جراح مشغول به کار هستند، چون بدون آنها شفاخانهها جوابگوی بیماران نیستند. در مناطق روستایی که ۸۰ درصد جمعیت کشور را در خود دارد، بعد از گذشته دو دهه زنان روستایی در مقایسه با زنان شهری پیشرفت اندکی داشتند، ولی همین پیشرفتها هم طی یک سال گذشته از بین رفته است.
در تمام افغانستان، بنرهایی در خیابانها نصب شده که به زنان دستور میدهد خود را بپوشانند و بدون همراه مرد (محرم) از خانه بیرون نیایند. موترهای امر به معروف و نهی از منکر مشغول گشتزنی هستند. مجریان زن تلویزیون، که در آغاز کار طالبان اجازه داشتند صورتشان دیده شود، حالا کاملا باید صورتشان را بپوشانند. یک بار همکاران مرد آنها به نشانهٔ اعتراض هنگام پخش اخبار به صورت خود ماسک زدند که بینتیجه بود.
سالنهای زیبایی و آرایش عروس هنوز در کابل دیده میشوند. در گذشته، خیلی از آنها به تصاویر پر زرق و برق زنان غربی با مدلهای جذاب مو و لباسهای زیبا مزین بود. حالا بخشهایی از صورت آنها را رنگ زدهاند. نمایش بدن مردان چنین محدودیتهایی ندارد: پوسترهایی از هیکلهای ورزشکاری و صورتهای صاف در شهر دیده میشود.
عرصهٔ عمومی را مردان اشغال کردهاند. هر چند گاهی یک زن بدون همراه و با صورت ناپوشیده دیده میشود، اما این صحنهٔ قبلا عادی حالا ناگهان امری غیرعادی محسوب میشود. بیشتر زنانی که من میبینم، گدایان خیابانی هستند. دهها هزار بیوهٔ جنگ وجود دارد ــ آمار دقیقی از آنها در دست نیست. درعینحال این زنها و کودکان هستند که از بحرانهای دیگری که کشور را مبتلا کرده آسیب میبینند. بعد از سقوط دولت در سال گذشته، جامعه جهانی ذخایر خارجی افغانستان را مسدود کرد (بعدا بخشی از «صندوق افغانستان» را برای مصارف اقتصادی و کمک بشردوستانه اختصاص داد)، و آمریکا و متحدانش کمکهای مالی خارجی را متوقف کردند. در نتیجه، کمبود ارز وجود دارد؛ نرخ بیکاری بالاست؛ و گفته میشود بیش از نیمی از جمعیت با سوءتغذیه روبهروست.
یک بار با سه زن هزاره ملاقات داشتم. رژیم قبلی طالبان در دههٔ ۱۹۹۰ هزاران نفر از اقلیت شیعه هزاره را قتلعام کرد. حالا رهبران طالبان در تلاش برای یکپارچه کردن کشور، قول محافظت از آنها را دادهاند. هزارهها از سوی داعش خراسان تهدید میشوند. داعش با انفجار در مساجد دهها نفر از آنها را کشته است.
اولین زنی که با او ملاقات داشتم، قبلا به عنوان مترجم برای گروهی از تاجران چینی کار میکرد که در پروژههای استخراج معدن با طالبان همکاری میکردند. (تخمین زده میشود ارزش معادن افغانستان حدود ۳ تریلیون دالر باشد، و چینیها علاقهٔ زیادی به این منابع نشان دادهاند.) او میگوید خیلی خوششانس بوده که شغلش را از دست نداده، چون خانوادهٔ بزرگی دارد که باید خرجشان را بدهد.
زنی دیگر درباره پسرش محمدجان به من میگوید، که در هرج و مرج بمبگذاری فرودگاه کابل موقع خروج آمریکاییها در آگست ۲۰۲۱ کشته شد. از طریق یک مترجم دیگر که او هم هزاره است، از زندگی محمد برایم تعریف میکند: مدال تکواندو و مدرک تحصیلی محمد را نشان میدهد. هر دو زن میزنند زیر گریه. پدر محمد توان کار کردن ندارد، و به خاطر محدودیتهای طالبان، مادر محمد اجازه کار به جای پسر یا شوهرش ندارد. این کشور با آیندهٔ اقتصادی ناگواری روبهروست، ولی دولت نیمی از جمعیت را از تحصیل و ورود به نیروی کار منع میکند.
محمدجان تنها پسر والدینش بود، و حالا آنها باید همسر و بچهٔ او را هم سیر کنند، ولی هیچ راهی برای کسب درآمد ندارند. آنها میترسند، و زندگی در رژیم طالبان برای آنها یعنی فقر و فلاکت.