فردای کریسمس، سرپرست هیئت اعزامی سازمان ملل به افغانستان سعی کرد رهبران طالبان را ترغیب کند ممنوعیت اشتغال زنان در سازمانهای غیردولتی را لغو کنند. اما گفتگوها هیچ پیشرفتی نداشت. طالبان حاضر به هیچگونه مصالحهٔ رسمی نشدند.
تا مدتی پیش سازمان ملل علنا بر اهمیت گفتگو با طالبان برای پیشگیری از قحطی، مرگ، و بیجاشدگی تاکید میکرد. مثلا فیلیپو گراندی، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، در سخنرانی خود در انجمن جایزه نوبل ۲۰۲۲ گفت که ماندن و تعامل تصمیم درستی بود، که من به آن افتخار میکنم؛ تصمیمی که از سوی رهبری سازمان ملل تا به سطح سرمنشی حمایت شد.
در حالی که برخی تعاملات ممکن است از قطع رابطه بهتر باشد، همکاری سازمان ملل با طالبان به معنای آن بوده که امنیت و دسترسی به غذا و پناهگاه با حقوق زنان معامله شود. برخی اعضای شورای امنیت سازمان ملل علنا با شرایط حقوق بشر در مذاکرات مخالفند. اما ممانعت از خدمت زنان در بخش امدادرسانی باز هم شاهد دیگریست بر این واقعیت که حقوق زنان و کمک بشری موضوعاتی جدا از هم نیستند.
یکی از زنان اهل هرات میگوید: چیزی که ما در افغانستان داریم ترس و ترور است، و چه بخواهید یا نه، مجبور به دست کشیدن از حقوقتان، ترک تحصیل، و ترک آزادیتان هستید تا زنده بمانید.
حقوق زنان دیگر حتی نمیتواند به عنوان اهرم فشاری برای دریافت کمکهای بشردوستانه استفاده شود. زنان افغانستان با ممنوعیتهایی روبهرو هستند که توان ادامه زندگی را هم از آنها گرفته است. ما این را از نتیجهٔ یک نظرسنجی که گروه بیشنو در ۱۷ ولایت افغانستان انجام داده میدانیم: حدود ۲۲۰۰ زن افغان در این نظرسنجی شرکت کردند که بیش از ۸۰ درصدشان معتقدند سازمان ملل باید به حقوق زنان هماندازهٔ دسترسی به خدمات عمومی اهمیت دهد.
با نگاهی به این نظرسنجی، مطالبات زنان افغان از جامعه بینالمللی روشن است: گفتگوی منظم سازمان ملل با زنان افغان، عمل به تعهدات سازمان ملل در زمینه حقوق بشر (برخلاف این ادعا که این موضوعاتْ نگرانیهای فرعی زنان هستند)، و اینکه شورای امنیت سازمان ملل باید قاطعانه از طالبان بخواهد ممنوعیتها علیه حقوق زنان را لغو کنند.
این زنان صریحا میگویند که جامعهٔ بینالمللی نباید به امید گفتگو یا سازش با طالبان، مدام به آنها امتیاز بدهد. سازمان ملل نباید از موازین خود در زمینه حقوق بشر عدول کند. برعکس جامعهٔ بینالمللی باید تا جای ممکن راههایی ایجاد کند که زنان افغانستان به کمکهای بشری و مکانیسمهای واقعی که طالبان را به خاطر اقداماتشان پاسخگو کند، دسترسی نامحدود داشته باشند.
بیش از همه، زنان خواستار احیای دسترسیشان به آموزش و حرکت هستند، که هر دوی اینها برای تامین خودشان و بستگانشان ضروری است.

هرچند شاید شیوهٔ حکمرانی طالبان در مناطق مختلف با هم فرق داشته باشد، اما این تفاوتها آنقدر نیست که راهی برای مصالحه باشد. طالبان با اعطای مقداری استقلال به اعضای محلی، از طرفی خود را غیرقابل پیشبینی نشان میدهند و از طرفی این حس را القاء میکنند که توقعِ خاصی از رهبران طالبان نباید داشت. مقامات مختلف طالبان دستورات متفاوتی صادر میکنند، و هیچ نهاد مرکزی برای ارتباطات سیاسی وجود ندارد.
گویا فلسفهٔ وجودی رژیم طالبان سرکوب جنسیتی است، تا ایجاد یک حاکمیت منسجم. طالبان به جای رسیدگی به مسائل امنیتی کلان، بیشتر مشغول محدودسازی زنان هستند. تنها چیزی که مایهٔ آرامش خاطر آنان میشود، ممانعت از بیرون رفتن زنان بدون محرم است.
ضمنا تفاوتهای بین طالبان محلی نه تنها باعث افزایش صلح و آرامش نشده است، بلکه فضای رعب و عدم پیشبینی را تشدید کرده است. قوانین طالبان روشن و منسجم نیست. و پیروی از قوانین هم متضمن امنیت نیست.
یکی از زنان اهل دایکندی میگوید: همراه برادرم به یک از ولسوالیها میرفتیم. چندین بار ما را از موتر پیاده کردند و باور نمیکردند که او برادر من است. میگفتند باید حقیقت را بگویی وگرنه برایتان بد میشود. دو ساعت ما را بازجویی کردند.
هرچند دیگر شاید ناامنی در قالب بمبگذاری و موترهای جنگی وجود نداشته باشد، اما زنان افغانستان در فضای رعبی زندگی میکنند که محصول آزار هدفمند، لت و کوب کردن، کشتار، و سر به نیست شدن از سوی طالبان یا دیگر ملیشههایی است که طالبان نتوانستند آنها را مهار کنند یا برعکس به آنها کمک رساندهاند. اینها علاوه بر خشونت هدفمند علیه شیعیان و هزارههاست. حتی بر اساس خوشبینانهترین تعریفِ «امنیت»، اوضاع چندان بهتر نشده است.
یکی از اهالی بغلان میگوید: صرف اینکه صدای وحشتناک مرمی یا انفجار شنیده نمیشود، به این معنا نیست مردم امنیت دارند. وقتی بیکاری و فقر و تعطیلی مکاتب دختران باشد، این اسمش ناامنی است. ممنوعیت حرکت آزادانه، ممنوعیت اشتغال خارج از خانه، عدم شبکههای حمایتی، همه و همه درآمد خانوارها را کم کرده، و آنها را از تامین نیازهای ابتدایی خود ناتوان کرده، و حس مداوم ناامنی را موجب شده که خود را در قالب درگیریهای خانوادگی و افزایش شدید خشونت خانگی نشان میدهد.
اما صدای تفنگها و انفجارها هم خاموش نشده است. در مناطقی که بیشتر شاهد جنگ بودند تا جرایم، حالا شاهد جنگهای بیشتری هستیم، و در مناطقی که بیشتر شاهد جرایم بودند تا جنگ بود، حالا شاهد جنگهای کمتر اما جرایم بیشتری هستیم.
برای همین، برای زنان افغانستان شنیدن این حرف از سازمان ملل که امنیت در افغانستان افزایش یافته مایهٔ تعجب است. شاید جنگ تمامعیار علیه مردم افغانستان وجود نداشته باشد، اما نبودش را نباید نشانهای از دایر بودن زندگی در افغانستان تلقی کرد. همینطور گزارشات سازمان ملل مبنی بر کاهش فساد اصلا قابل قبول نیست، چون در واقع فساد در کشور به صورت بدویتر و قرون وسطاییتر تغییر شکل داده است.
یکی از زنان اهل بامیان میگوید: در جلسهای با یوناما (هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان)، بسیاری از حضار میگفتند که بیشتر کمکهای بینالمللی به خود طالبان داده میشود که طالبان آنها را در بازارهای داخلی میفروشند.
طالبان بسیاری لاف میزنند که درآمد مالیاتی دولت افزایش یافته، که در واقع باجهایی است که جنگجویان بهطور نقدی دریافت میکنند، و این شیوه منبعی از سوءاستفاده است. اینکه کشورهای خارجی اینقدر زود به این نتیجه برسند که در رژیم فعلیْ امنیت افزایش یافته و فساد کاهش یافته، خلاف واقع و مایهٔ نگرانی است.
مریم صافی مسئول سازمان پژوهش سیاستگذاری و مطالعات توسعه که خودش حامی ماموریت یوناما است، میگوید سازمان ملل باید طالبان را از روی اقداماتش ــ یعنی ارعاب زنان ــ قضاوت کند و نه با حرفهای خودشان؛ ماموریت فعلی یوناما که همه ما به سختی برایش جنگیدیم باید حفظ شود و نیاز به حمایت کامل سازمان ملل دارد تا اجرا شود؛ جامعه بینالمللی باید هر گونه همکاری بیشتر با طالبان را مشروط به لغو پالیسیهایی کند که ناقض حقوق زنان و دختران است.
صافی و هزاران زنی که در نظرسنجی بیشنو شرکت کردند خواهان این هستند که شورای امنیت سازمان ملل فعالانه و منظم با زنان مختلف در افغانستان مشورت کند و از نظرات آنها مستقیما در تصمیمات مربوط به طالبان استفاده کند. این کار در هفتههای آتی بسیار اهمیت خواهد داشت. جامعه بینالمللی نباید وقت و پولش را در هیچ روند سیاسیای که زنان در آن نباشند هدر دهد.